کیمیاکیمیا، تا این لحظه: 15 سال و 8 ماه و 16 روز سن داره
یلدایلدا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 22 روز سن داره

فرشته زندگی ما kimiya omidetayebe

فرشته نویسنده وبلاگ هستم

شکرخدا

کیمیای نازم سلام خداراشکر که امروز صبح بعداز شش روز بسلامتی از مسافرت اصفهان برگشتین دزفول وبهتون خیلیم خوش گذشته  بخصوص که اولین سفرتون به اصفهان بوده جاهای دیدنیشو دیدین عزیزم  تو  ، تو باغ پرنده ها از پرنده ها میترسیدی وحتی حاضر نمی شدی چندتایی عکس بگیری  الآنم که بهت زنگ زدم که باهات حرف بزنم خیلی راحت میگی من خستم من لالا دارم خوب استراحت بکنین خستگیتو در بیاد تا بعد با هم حرف بزنیم البته چیزی نمونده که بیای مشهد برای 27 خردادبلیط داری بیای مشهد عزیزم عکسات که به دستم برسه برات میذارم تووبت نفسم ...
16 خرداد 1391

یک قصه باکیمیاجون

از زبان کیمیا از شرکت بابام زنگ زدند کامپیوترشون اشکال پیدا کرده بود دنبال بابام میگشتن من گوشی رو برداشته بودم حالا بخونین آقاهه  :الو                                           من : سلام بفرمایید               آقاهه :سلام دخترم بابات خونه ست                  من  :نه آقاهه :که تعجب کرده بود ومیخواست که با یک بزرگتر صحبت کنه گفت :مامانت هست؟          &n...
16 خرداد 1391

برای مسابقه روز پدر

پدرم من جیزی که لیاقت توراداشته باشد پیدانکردم که برایت هدیه کنم : پس بابای عزیزم می خواهم بردستانت بوسه بزنم زیرا تو با دستانت رزق مارا به خانه می آوری بر پاهایت بوسه میزنم که تو با پاهایت به دنبال کاروزندگی وروزی مااز خانه بیرون میروی برپیشانیت بوسه میزنم که تو بر زمین سجده میکنی ومن نیز از تو این را می آموزم         بابای نازنینم    داغ تورو نبینم                                                         &nb...
16 خرداد 1391

باباجون به یاد بابارشیدت ..............وهمه ی باباهایی که نیستند

راحت نوشتیم بابا نان داد بی انکه بدانیم بابا چه سخت برای نان جوانیش را داد   برای شادی روح همه بابا های دنیا که دیگه هیچوقت پیش ما نیستند یه دسته گل به زیبایی حمد و سوره بفرستید     کیمیا ...
15 خرداد 1391

بابای خوبم روزت مبارک

آی اقای پدر آی همه ی مردان    آی همه ی پدربزرگا     آی همه ی عموها دایی ها        همه ی مردان خوب خدا           همه ی مردان ایران زمینم             همه ی سلحشوران این آب وخاک                همه ی دلاور مردان خطه خوزستان         همه ی مردان سرزمین مادریم مشهد همه ....همه............همه روزتون مبارک مردان ایرانم ...    وطنم همه تون به خود...
15 خرداد 1391

انشا کیمیاجون به مناسبت روز پدر

چرا پدر خود را دوست دارید بانام خداانشایم را شروع میکنم وقتی که خانم معلم به ما این موضوع انشارادادند تاخانه با خودم فکر کردم که چرا بابایم رااینقدر دوست دارم آخه همه دخترایکجورایی به باباهاشون وابسته اند من هم یکی از اونا دیگه .......... بابای عزیزم تورا دوست دارم وبه وجودتو افتخار میکنم تو برای من تاوقتی که بزرگ شدم وبه مدرسه رفتم خیلی زحمت کشیدی همیشه فکرت برآوردن خواسته های من بود حتی اگر از خواسته های خودت دست کشیدی  بابامن هیچوقت فراموش نمی کنم شبهایی که در تب می سوختم تو بدون اینکه اخمی برچهره داشته باشی مرا بغل کرده به اولین دکتر میرساندی  نگو وظیفه ام بوده ببی...
14 خرداد 1391

سفرت به خیر باشد

سبحان الذی سخر لنا ................ سلام دختر مشهدی  بار سفر بستی که بری اولین سفر به اصفهان رو داشته باشی فرداجمعه صبح زود به قصد اصفهان وبه دعوت دوست بابایی عازم اصفهان هستید وانشالله تا سه شنبه برمیگردین مواظب خودت باش عسلم وهمچنین مواظب مامان بخاطر حمل نی نی جدیدتون ومواظب بابایی باش که خدای نکرده خوابش نبره کمربند ببندین وآیه الکرسی یادتون نشه دعای سفروصدقه را در اول حرکت فراموش نشه برین به امید خدا وبه قول عزیز (مامان باباامید)برین امونت حضرت عباس به خیروخوشی برگردین سوغاتی یادتون نشه وزیاد عکس بگیرین که برای من بهترین سوغات همون عکسای شما کیمیاخانمه که بزارم تو وبلاگت که...
11 خرداد 1391

یک پست تکراری به مناسبت آخر سال تحصیلی بچه ها...........................

مدرسه های قدیم یادش بخیر بخاری ذغال سنگی   میز ونیمکت چوبی خط کشای آهنی  لباسامون جنسش از پارچه ای بنام ارمک ورنگ تیره  ویقه های لباسامون ازجنس پلاستیک گه گاهی گردنمونو اذیت میکردودفترای مشقامون کاهی بود پاک کن هایی دورنگ وچاشتمون سنجد بود وشکلاتی بنام قانفوت چه حالی میکردیم وقتی 2ریال میگرفتیم و1ریال سنجد که تقریبا نیم کیلو میشد وبا دوستامون می خوردیم دلامون خیلی بهم مهربون بودشبا باید با قلم فرانسه خط تحریری مینوشتیم وبا خشک کن خشک میکردیم وای....دوات مون لیقه داشت... معلم کلاس اولمون که خدابیامرزش دفتر مشقامونو خط میزد وما کلی کیف میکردیم که یک خطی با دستای مهربونش کشیده وشب به بزرگترا نشون میدادیم وحالا معلما اگه خطی ...
9 خرداد 1391